سفارش تبلیغ
صبا ویژن

.::شارح::.

عبادت خداوند یعنی آزادی مطلق

رمضان کریم


بسم الله الرحمن الرحیم
شاید برای بسیاری از ما این سوال پیش آمده باشد که چرا باید عبادت کنیم ؟ و این بار سنگین را به دوش بکشیم ؟ و اگر انسان آزاد آفریده شده چرا باید بنده باشد ؟ و بندگی خدا یعنی چه ؟ و هزاران سوال دیگر که در ذهن هر جوان امروزی وجود دارد و شاید ابا دارد از اینکه آنرا بر زبان بیاورد ، نکند به بی دینی متهم شود و یا ...
« آنچه مرا به بحث بر می انگیزاند، صورت مخدوشی است که به عبادات در اسلام داده شده است؛ گویی نماز و روزه مالیاتی است که مسلمان باید تقدیم خداوند کند. این صورت مخدوش از نماز که بار مسئولیت را سنگین می کند، میل و رغبتِ آزادی خواهانه انسان را به نماز از میان می برد، و نماز را کاری ناخوشایند جلوه می دهد. قرآن در این باره چنین می گوید:«و انها لکبیره الا علی الخاشعین»(45:2) این مسأله یکی از اسباب دوری مردم وجوانان از نماز است. به محض اینکه این فکر به زبان بیاید که ما بندگان خدا هستیم، مخالفتها آشکار می شود که ما نمی خواهیم بنده باشیم. اگر بگویی که این بندگی استثنایی دارد؛ ما بنده بشر نیستیم بلکه بنده خدا هستیم، پاسخ این است که این یک استثناست ویا این که این گونه اندیشیدن اجباری وغیر واقعی است...»
این بار نیز پای سخنان امام موسی صدر می نشینیم و پاسخ سوالات متعدد خود را از میان جملات او پیدا می کنیم ، هر چند این سخنان سالها پیش ایراد شده باشد . 
  درهوای رمضان نگاه متفاوت امام موسی صدر به روزه

آن که قرآن را مطالعه می کند پیوند، هماهنگی و تناسبی میان روزه و قرآن می یابد: «کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون، شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن»(185:2)
چرا قرآن کریم هنگامی که زمان روزه را بیان می کند و می گوید روزه باید در ماه رمضان باشد، می افزاید «ماهی که قرآن در آن نازل شد»؟
در زبان عربی این توصیف به پیوندی میان روزه و قرآن اشاره دارد، قرآن کریم که سرچشمه و مصدر وحی الهی است. پس ما می توانیم ماه رمضان را ماهی متفاوت از دیگر ماهها برشماریم. تمایز این ماه به علم، حکمت، مطالعه و تحقیق است.
سخن من به مناسبت آغاز ماه روزه که ازمهمترین عبادات است، دربارة عبادت و عبودیت است. برآنم تا در سخنانم به تمایلات آزادیخواهانة انسانِ معاصر پاسخی دهم و بر آنها روشنایی بیفکنم. به ویژه نسل آینده داری که آرزو دارد آزاد و رها باشد و از قیودش بکاهد.
آنچه مرا به بحث بر می انگیزاند، صورت مخدوشی است که به عبادات در اسلام داده شده است؛ گویی نماز و روزه مالیاتی است که مسلمان باید تقدیم خداوند کند. این صورت مخدوش از نماز که بار مسئولیت را سنگین می کند، میل و رغبتِ آزادی خواهانه انسان را به نماز از میان می برد، و نماز را کاری ناخوشایند جلوه می دهد. قرآن در این باره چنین می گوید:«و انها لکبیره الا علی الخاشعین»(45:2) این مسأله یکی از اسباب دوری مردم وجوانان از نماز است. به محض اینکه این فکر به زبان بیاید که ما بندگان خدا هستیم، مخالفتها آشکار می شود که ما نمی خواهیم بنده باشیم. اگر بگویی که این بندگی استثنایی دارد؛ ما بنده بشر نیستیم بلکه بنده خدا هستیم، پاسخ این است که این یک استثناست ویا این که این گونه اندیشیدن اجباری وغیر واقعی است.
من می خواهم بگویم که اساسا عبادت خداوند به معنای عبودیت و تقید نیست.بلکه، عبادت خداوند دقیقاَ برابر است با آزادی. عبادت خداوند یعنی آزادی مطلق. و هر اندازه عبادت فزونی یابد و در راه عبادت بیشتر گام نهی، آزادتر خواهی شد.
نمی دانم چرا عبادت و عبودیت با هم آمیخته شدند و به یک معنی به کار می روند، با اینکه این دو واژه با هم یکی نیستند. بنابر آنچه از زبانهای دیگر می دانم، اساسا واژه عبادت از نظر ماده و شکل آن از ریشه ای غیر از عبودیت است. از جمله در زبان فارسی عبادت به «پرستش» و عبودیت به «بندگی» ترجمه می شود. در زبان فرانسه دو واژه(
adoration) و (esclavage) به کار می رود. چه اندازه میان این دو واژه تفاوت است! اگر نیک بنگریم، در خواهیم یافت که عبادت یک چیز است و عبودیت چیز دیگر. نزدیکی این دو واژه (و هم ریشه بودنشان) باعث خلط آنها و باعث این شکل مخدوش عبادات شده است.
عبادت به معنای عبودیت نیست، بلکه آزادی است. اما چرا و چگونه؟ این مساله موضوع سخن امروز ماست.
اندکی ژرف و روشن به مفهوم عبادت در اسلام می اندیشیم. عبادت چیست؟ عبادت در اصطلاح فقهی یعنی در اصطلاح اسلامی، هر عملی است که به قصد قربت انجام شود، و یا هر عملی است که برای خداوند به جای آورده شود. این اصطلاح در مقابل اصطلاح«توصلی» است، و آن هر عملی است که نیازی به قصد قربت ندارد. مثلا در واجباتِ نماز «وضو» یک عمل تعبدی است. یعنی اگر کسی بدون قصد قربت وضو بگیرد، وضوی او باطل است. طهارت لباس نیز از شروط نماز است. اما اگر من لباسم را بدون قصد قربت پاک کردم، پذیرفته می شود و لباس پاک است، حتی اگر باد لباسم را اتفاقی در آبی بیندازد و لباس خود به خود در این آب پاک شود. اگر لباس را با آب غصبی هم بشویم، پاک است. اگر کسی را نیز وادار کنم که لباسم را بشوید، باز هم پاک است. پاکی لباس به هر شکلی ممکن است. اما وضو فقط باید به قصد قربت باشد. فقه می گوید هر عملی که به قصد تقرب به خداوند و اطاعت امر او انجام می یابد، عبادت است. و هر عملی که به غیر از این انگیزه باشد، عبادت نیست.

بنابر این اگر کسی بدون قصد تقرب به خداوند، بلکه برای جلب اعتماد مردم، نماز بگزارد ، طبیعتاَ نماز او عبادت نیست و اجرش نیز بر عهده خداوند نیست. فقه این نماز را از عبادات نمی شمارد. آیا اگر کسی از ترس پدر یا مادر نماز بخواند، خدا را عبادت کرده است؟ هرگز. این عبادت نیست. این رکوع و سجود و حرکتی بیش نیست. اگر کسی بنابر عادت نماز بخواند و نداند که چه کاری می کند، همچون کسی است که صبح ها به شکل عادت کارها را در خانه انجام می دهد. چنین کسی برای نماز نیز حرکت می کند، اما عملش عبادت و نماز نیست.
اما عکس این مساله درست است. یعنی هر عملی که برای تقرب به خداوند باشد، عبادت است، حتی اگر نماز و روزه نباشد. از جمله تجارت، زراعت، ساختن خانه، راهسازی، دیدار دوست، سلام و احوالپرسی با دیدار کنندگان و هر عملی اگر برای خداوند باشد، عبادت است، حتی خواب. آیا چیزی سبکتر از خواب هست؟ ممکن است خواب هم عبادت باشد. ممکن است خوردن نیز عبادت باشد. ممکن است نشستن نیز عبادت باشد. هم چنین با هم بودن، شب نشینی ، توجه به فرزندان و بازی با آنها نیز می تواند عبادت باشد.
پس نخستین نکته این است که عبادت در اصطلاح اسلامی، هر عملی است که از انسان برای امتثال و اطاعت امر الهی وتقرب به خداوند، صادر می شود. براین اساس، لختی در این مفهوم درنگ می کنیم؛ یعنی در هر عملی که برای تقرب به خداوند است. معنای تقرب به خداوند چیست؟ تقرب یعنی تلاش برای به دست آوردن قرب. من می خواهم به شما نزدیک شوم؛ بلند می شوم، حرکت می کنم وسرانجام به شما می رسم ونزدیک شما می شوم. آیا منظور از تقرب به خداوند، نزدیکی مکانی است؟ طبعاَ پاسخ منفی است. چرا که از نظر اسلام، خداوند مکان ندارد، بلکه خالق مکان است. امام (ع) می فرمایند«لایحد باین»[1] یعنی خداوند مکان ندارد پس تقرب به خداوند یعنی چه؟ می خواهم اندکی بیندیشیم ومفاهیم کهنه ای را که از کودکی با ما بوده اند، از ذهن خارج کنیم. نزدیکی به خداوند یعنی چه؟ مکان خداوند کجاست تا بدان سو رویم وبه او برسیم. نه چنین چیزی نیست وما نیز به چنین مفهومی باور نداریم.
تقرب به خداوند یعنی تقرب معنوی. دریافتن مفهوم تقرب معنوی آسان است. من در اینجا هستم، اما ممکن است کسی در اروپا یا هند نزدیک من باشد. او چگونه به من نزدیک است؟ آیا نزدیکیی غیر از نزدیکی مکانی هست؟ اسباب نزدیکی غیر مکانی چیست؟ گاهی علت قرابت معنوی نسبت نَسبی است؛ یعنی برادر، یا پسر عمو بودن. این را نمی توان به خدا نسبت داد. چرا که خداوند نه زاده شده ونه می زاید. نمی زاید یعنی فرزندانی ندارد، و زاده نشده یعنی پدر ومادر وعمو ودایی و.... ندارد. خویشانی ندارد.به قبیله خاصی تعلق ندارد. پیوند نَسبی وجود ندارد.
ما دو نوع قرابت داریم: یکی قرابت عاطفی ودیگری قرابت از جهت همصفت بودن. وقتی می گوییم فلانی به کسی نزدیک است، یعنی در صفات آن دو نزدیکی وهماهنگی وجود دارد. نزدیکی بدین معنا، یک مفهوم اسلامی است «ان أکرمکم عندالله اتقاکم» (49/13)
مقدار تقرب به خداوند به اندازه اتصاف به صفات الهی وتخلق به اخلاق خداوندی است. زیرا خداوند مکانی ندارد تا من به او نزدیک شوم. ومیان من و او پیوندی نیست تا خویشِ او باشم. نمی توان به خداوند نزدیک شد مگر با اتصاف به اوصاف الهی. در حدیث آمده است:«تخلقوا باخلاق الله» (متخلق به اخلاق الهی شوید) [2] اما صفات خداوند کدامند؟ علم، پس اتصاف به اوصاف خداوند یعنی کسب علم. ورحمت اگر آن را کسب کنیم. وقدرت اگر قدرت وعزت به دست آوریم. و آفرینندگی اگر بتوانیم چیزی بیافرینیم. وهمین گونه است دیگر صفات الهی.
خدمت به مردم نیز اتصاف به یک صفت الهی است. زیرا خداوند رب، راعی، خالق، رازق ورحیم است، واگر من به مردم خدمت کنم یعنی به آنها روزی، رحمت و فرهنگ دهم، متخلق به اخلاق الهی شده ام.
میان دو مفهوم تقرب به خداوند وعبادت پیوند برقرارمی سازیم. تقرب به خداوند یعنی اتصاف به اوصاف الهی. عبادات نیز فعالیتهاو ورزشها وکارهایی هستند که ثمر? آنها تخلق به اخلاق الهی است. می توانیم بگوییم کسی که نمازمی گزارد، در نمازش خداوند را مخاطب می سازد واحساس می کند که او را ندا می دهد واز او یاری می جوید وهمراه اوست. پس از او صفت یا صفاتی کسب می کند ویا آن صفات نزد او توانمندتر می شود، واز صفات رذیله که نتیج? ضعف است، دور می شود. سرچشم? بیشتر صفات رذیله ضعف است. چرا آدمی دروغ می گوید؟ یا از روی ترس دروغ می گوید ویا طمع می ورزد. چرا اصرار داریم احساس فقر بکنیم؟ چرا نفاق؟ سبب اینها ناتوانی در ابراز حقیقت است. چرا فریب وریا؟ سبب آن نیاز به کسب اعتماد دیگران است. منشأ بسیاری از رذائل، ضعف وسستی است، که با تقرب به خداوند، زدوده می شود. بر این اساس صفات نیکو، صفات خداوند هستند. زیرا در اسلام، خداوند جامع همه صفات کمال است. پس هر گامی که در آن کسب صفتی از صفات خداوند باشد، ما را به اونزدیک می سازد. این اصل کلی است.
دوباره به همان مبحث نخست باز می گردیم. عبادت چیست؟ هر عملی که برای تقرب به خداوند انجام می شود، یا هر عملی که مرا به خداوند نزدیک می سازد. به دیگر سخن عبادت یعنی هر عملی که مرا به صفتی از صفات خداوند متصف می سازد.
بنابراین اگر چنین چیزی روی دهد، عبادت خواهد بود ، واگر چنین نشود، عبادت نخواهد بود. پس اساسِ عبادتِ خداوند یعنی گام نهادن در مسیر علم، آزادی، عزت، گام نهادن در راه کسب دیگر صفات حسنه الهی که ما آن را انسانیت، تعالی وتکامل می نامیم.
بر این اساس می توانیم بگوییم عبادات، کارهاوفعالیتهایی هستند همچون نماز ، روزه ، حج، زکات و... که خداوند آنها را راه ها، اسباب وانگیزه هایی برای رساندن انسان به کمال قرار داده است.

پس هر نمازی که به شکل درست بجای آورده شود، رهایی وآزادی از یک قید است. زیرا هر نمازی آدمی را گامی از جهل دور و به علم نزدیک می سازد. آیا حرکت از جهل به سوی علم بندگی است؟ فرض بر این است که نماز انسان را از فحشا ومنکر دور می سازد، پس نمازی که چنین نمی کند، عبادت شمرده نمی شود، هر عبادتی به تقرب می انجامد. تقرب نیز منجر به کمال می شود وکمال آزادی است.
چرا نماز مرا از جهل دور وبه علم نزدیک می سازد؟ چون نماز مرا وامی دارد تا متصف به صفات الهی ومتخلق به اخلاق الهی شوم.
بنابراین مفهوم عبادت در اسلام به کلی با مفهوم عبودیت بیگانه است. در اسلام عبودیت نیست. عبودیت خداوند یعنی آزادگی، بندگی خداوند یعنی حرکت به سوی علم وعدل وقدرت ورأفت وصدق و بلندهمتی و هم? کمالات. این است مفهوم عبادت در اسلام وچقدر این مفهوم با عبودیت فاصله دارد. آنچه بر این اصل تاکید می کند این است که شرط بنیادین عبادت اخلاص است؛ نماز وروز? من فقط باید برای خداوند باشد. برای خداوند باشد یعنی چه؟ یعنی انگیز? الهی داشتن و جذب خداوند بودن. پس ما باید در بسیاری از کارهامان نظری دوباره بیفکنیم. وقتی گفته می شود «نیت»، برخی گمان می کنند نیت یعنی ایستادن در مقابل قبله وگفتن اینکه چهار رکعت نماز عشاء می خوانم قربة إلی الله. این نیت نیست، بلکه این نیز لهواست. نیت یعنی انگیزه . آیا امشب هنگامی که تصمیم گرفتید به مجلس بیاید، در آستانه در ایستادید وگفتید به مجلس اعلای شیعیان می خواهم بروم. نه هرگز چنین نمی کنید. اما اگر کسی بپرسد چه چیزی تو را به حرکت واداشت؟ پاسخ خواهیم داد:«نیت». یعنی این که گام های شما به سبب رغبت به شرکت در این جلسه حرکت می کرد عبادت هر عملی است که به انگیز? تقرب به خداوند انجام می شود وتقرب یعنی اتصاف به اوصاف الهی واوصاف الهی، همگی کمالند. پس عبادت یعنی تلاش برای رسیدن به کمال. عبادت، آزادی است، زیرا هر حرکتی به سوی کمال قید وبند نیست، بلکه آزادی از قید وبند است. زیرا نزدیکی انسان به انسانیت، آزادی است، اما بندگی درست نقطه مقابل آن است. پس عبودیت وعبادت دو مفهوم کاملاَ متمایز هستند. یکی از ثمراتِ عبادت خداوند آزادی از هر چیزی است که غیر خدایی باشد. ما در طول نماز وروزه وحج وزکات، برای دقایقی حرکت به سوی خدا را تجربه وتمرین می کنیم، چرا که اگر برای غیر خدا نماز بگزاریم، نمازمان باطل است. همچنین است روزه وحج و.... پس اگر ما در زمانی اندک ورزش کنیم، تمرین کنیم و حتی برای دو دقیقه در روز برای خدا فعالیت کنیم و از خوردن و آشامیدن دوری کنیم، به سوی خدا حرکت می کنیم و به او نزدیک می شویم. پس ما در کارگاه عبادت برای آزادی موقت از غیرِ خدا می کوشیم. این تلاش ها ما را برای رهایی مطلق از غیر خدا یاری می کند. چنانکه قرآن کریم می فرماید:«واستعینوا بالصبر والصلوة»(45:2) ما در نماز امکان آزادی را در عرصه های مختلف زندگی به دست می آوریم.

این مسأله دوم است. مسأله نخست و اصلی این است که مفهوم عبادت با عبودیت در اسلام متفاوت است. اساساَ دو مفهوم متفاوتند. نکته دوم این است که عبادت خداوند مرا از غیر خدا آزاد ورها می سازد.
خلاص? سخن این است که عبادت با عبودیت متفاوت است. عبادت خداوند با عبودیت مردم وحتی با عبودیت خداوند هم فرق می کند. برای شما معنای عبادت وعبودیت را در زبانهای دیگر گفتم. پس امروز می توانیم این اصل را مد نظر قرار دهیم. دست کم من در برابر شما به آن پایبند می شوم تا بر اساس آنچه گفتم مرا مواخذه کنید . من از این اصل کلی دفاع می کنم و می گویم همه عبادات انسان را برای رسیدن به آزادی یاری می کنند. زیرا به انسان برای متخلق شدن به اخلاق الهی کمک می کنند. نیز انسان را به کمال نزدیک می سازند و به آزادی فرا می خوانند.


[1] بحار الانوار،ج4،ص313
[2] بحار الانوار،ج58،ص129

 به نقل از کتاب "ادیان در خدمت انسان " از مجموعه " در قلمرو اندیشه امام موسی صدر " ،صفحه 315 تا 324 ، مترجم مهدی فرخیان